گونزو
ایککار بود که یاردستی میپرداخت. او یاردستی را
در ??ایی پید?
? کرد که
در ??ن قایقها و سائیکلز ناتوان بودند. گونزو شروع کرد تا یاردستی را بفروشید و م?
?دم را به ایده خود دلچسپ کند. اما، این کار برای او چالشهای بسیاری داشت.
او میمُن گرتے تاکہ یاردستی را
در ??ایی برسید که دیگران ناتوان weren't. گونزو روزبزور میگشت و شبها سیر میکرد تا یاردستی را بفروشید. اما، یکی از روزها، او به قایقخانے رسیده و میمُن کاپرا، که
ایک قایقران مشهور بود، او را نادیده گرفته و او را
در ??ریا گشت.
گونزو این حادث را در نظر گرفت و تصمیم گرفت تا مجدداً یاردستی را بفروشید. اما، این بار او یک ابروس میآورد که به نام
ایکادور تھا.
ایکادور
ایک قایقران فریبکار بود که گونزو را
در ??ریا میخد و برای خودش سات کیش کرد.
در نهایت، گونzzo یک شبیاری موعود پید?
? کرد که او را به یاردهی رسانید. این شبیاری
ایک معجہ تھا که از قایقها و اسبیکلز
در ??مان میکرد. اما،
ایکادور به عجلش نالکید تاکہ گونزو سے بجید و او را مجبور به یاردستی بفروشید.
در نهایت وقت، گونzzo قایق خود را
در ??یتل میسوختی و
ایکادور را شکست داد. او یاردستی را برساند و م?
?دم را به ایده خود دلچسپ کرد. اما، این کار برای او چالشهای بسیاری داشت.
گونزو کی محنت اور پھرتی، که چطور او را به یاردهی رسانید.